♀♥㋡ ایران ، وطن من♀♥㋡

 

 


برچسب‌ها: <-TagName->
تاريخ دو شنبه 23 بهمن 1391برچسب:حجاب , عفت , مادر , چادر,خدا,نگاه,گناه,سـاعت 1:41 نويسنده پریسا کریمی| |

 

هنوز بعضی از همکاراش توی بیمارستان بی حجاب بودن ،


همین طور بعضی از زن های فامیل


ولی مهین همیشه حجابش رو حفظ می کرد . واسه همین بعضی ها بهش توهین می کردن


و می گفتن از تو بعیده این همه ساده باشی !! و تحت تاثیر جو انقلاب قرار بگیری ...


آخه این چیه سرت کردی ؟!!


مهین هم میگفت : من به بقیه کار ندارم و برای حجابم هدف دارم .


چون مسئله ی حجاب رو از ته دل درک کردم و اصلا از روی سادگی و نادونی با حجاب نشدم


به خونوادش هم که به خاطر توهین ها ناراحت می شدن میگفت :


مطمئنم همین هایی که به حجاب اهمیت نمی دن بیشتر از من بهش مقید میشن




شهیده مهین دانشیان


شهادت:1359

علت شهادت:بمباران آبادان

برگرفته از:عروس خاک،صفحه34


برچسب‌ها: <-TagName->
تاريخ دو شنبه 23 بهمن 1391برچسب:حجاب , عفت , مادر , چادر,خدا,نگاه,گناه,سـاعت 1:35 نويسنده پریسا کریمی| |

 

بعضی از «نگاه» ها ویروس«گناه» منتشر می کند و حیا را

آلوده می سازد. و بعضی از چهره ها حشره مزاحمت تولید می کنند و عفت و
نجابت را لکه دار می سازد.

بیایم همه دیوارها را خراب نکنیم و همه پرده ها را کنار

نزنیم و همه پنجره ها را باز نکنیم بیاییم دیوار آسیب دیده حیا را
ترمیم

کنیم .



برچسب‌ها: <-TagName->
تاريخ دو شنبه 23 بهمن 1391برچسب:حجاب , عفت , مادر , چادر,خدا,نگاه,گناه,سـاعت 1:26 نويسنده پریسا کریمی| |

 

حجاب یعنی به همه ی نا محرمان و ظاهر بینان "نه" گفتن.


برچسب‌ها: <-TagName->
تاريخ دو شنبه 23 بهمن 1391برچسب:حجاب , عفت , مادر , چادر,خدا,سـاعت 1:22 نويسنده پریسا کریمی| |

 

مبادا رنگ به رنگ های دنیا


سیاهی چادرت را از چشمت بیندازد…


هر وقت دلت را زدند


از تیرگی چادرت…


سیاهی کعبه را به یاد بیاور


که همرنگ توست…


بانویِ همرنگِ خانه یِ خدا…


افتخار کن به رنگِ چادرت…


که همرنگِ چادرِ خانه خداست


برچسب‌ها: <-TagName->
تاريخ دو شنبه 23 بهمن 1391برچسب:حجاب , عفت , مادر , چادر,خدا,سـاعت 1:8 نويسنده پریسا کریمی| |

 

دختربا نازبه خداگفت:
چطور زيبا مي آفريني ام و انتظار داري خود را براي همگان نكنم؟
خدا گفت:زيباي من!تو را فقط براي خودم آفريدم
دخترك،پشت چشمي نازك كرد و گفت:خدا كه بخل نمي ورزد،بگذار آزاد باشم
*خدا چادر را به دخترك هديه داد*
دخترك با بغض گفت:با اين؟اينطور كه محدودترم.اصلا مي خواهي زنداني ام كني؟يعني اسير اين چادر مشكي شوم ؟؟؟؟
خدا قاطع جواب داد:بدون چادر،اسير نگاه هاي آلوده خواهي شد...هر چيز قيمتي را كه در دسترس همه نمي گذارند.تو جواهري
دخترك با غم گفت:آخر...آخر،آنوقت ديگر كسي مرا دوست نخواهد داشت.نه نگاهي به سمت من خواهد آمد و نه كسي به من توجه ميكند
خدا عاشقانه جواب داد:من خريدار توام!
منم كه زود راضي مي شوم و نامم سريع الرضاست.
آدميانند و هزاران نوع سليقه!
هرطور كه بپوشي و بيارايي،باز هم از تو راضي نمي شوند!
اصلا مگر تو فقير نگاه مردمي؟آن نگاه ها مصدومت ميكند
*دخترك آرزويش را به خدا گفته بود و مي خواست چونان فرشته اي محبوب جلوه كند*


برچسب‌ها: <-TagName->
تاريخ دو شنبه 23 بهمن 1391برچسب:حجاب , عفت , مادر , چادر,خدا,سـاعت 1:0 نويسنده پریسا کریمی| |

Islamic-GHaleb